کد مطلب:33793 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101
[صفحه 354] مولوی در مثنوی تمثیلی دارد از حیوانی افسانه ای به نام «اشغر». می گوید: هست حیوانی كه نامش اشغر ست تا كه چوبش می زنی به می شود پوست از دارو بلاكش می شود (مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 102 و 98 -97) این موجود با ضرب چوب چاق می شود، یعنی غذای او بلا كشیدن است. سپس مولوی می افزاید: زین سبب بر انبیاء رنج و شكست (مثنوی، دفتر چهارم، بیت 100) به همین دلیل است كه خداوند بیش از هر كس بر پیامبران رنج و بلا فرو می فرستد. این معنا بسیار مستعد بدفهمی است. از این سخن نباید چنین فهمید كه بلا و سختی، نعمت است و باید به استقبالشان رفت. چون اولا بلا غیر از نعمت است. اگر چه بلا، گاه می تواند آثار نیكویی داشته باشد. ثانیا به استقبال بلا نباید رفت و نباید آن را عامدانه و بدست خود، فراهم آورد بلكه در صورت درآمدن بلا (آنهم در مسیر هدف و با آگاهی) باید در مقابل آن صبوری ورزید.
حق اینست كه صبوری البته صبر بر بلایا هست، اما هر گونه تحمل بلیه، صبوری نیست. در واقع عدم توجه به این نكته سبب شده است كه صبر گاهی به معنای بلاكشی بی حاصل انگاشته شود.
او به زخم چوب زفت و لمتر است
كو به زخم چوب فربه می شود (...)
چون ادیم طایفی خوش می شود
از همه خلق جهان افزون تر ست
صفحه 354.